مماسن

لغت نامه دهخدا

مماسن. [ م ِ س ِ ] ( اِخ ) قومی در حوالی سیحون که در مقابل اسکندر سخت مقاومت کردند، ولی سرانجام مغلوب گشتند. ( از ایران باستان پیرنیا ج 2 صص 1704 - 1705 ).

پیشنهاد کاربران

معنی نام ممسنی: این نام را به سهو تلخیص محمد حسنی دانسته اند در حالی که حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده آن را به همین صورت ممسنی ( مماسنی ) ذکر کرده است. معنی آن به صورت مَه - مَئثنی ( دارندۀ اراضی بزرگ و وسیع ) مناسبت زیادی با زندگی عشایری ایل ممسنی دارد.
مماسن ، سرزمین ماه ، آب و خورشید. ( مه ماء سان )

سلام
قسمت اول:حیات جاوان کُرد از ابتدا تا انتها طبق متون موجود در این اسناد و کتب:
کُردها که در کتاب دینی خود مژده آمدن پیامبری از سرزمین درخت خرما و سرزمین شتر سرخ را شنیده بودند مدام چشم انتظار بودند که این پیامبر عدل و داد ایشان را از ستم پادشاهان ستمگر ایران و روم برهاند، این بود که با انتشار خبر پیامبری حضرت محمّد ( ص ) ، از سرزمین هورامان و از شهر زور هیئتی را به نمایندگی از طرف خود برای تحقیق و بررسی در مورد صدق این خبر روانه سرزمین عربستان کردند .
...
[مشاهده متن کامل]

این هیئت، مخفیانه و دور از چشم جاسوسان ساسانی، به مکه مسافرت کردند، در حالی که نزدیکان و خویشان محمد او را تکذیب و شکنجه می کردند، این هیئت به مکه رسیدند و موفق به ملاقات پیامبر اکرم ( ص ) گردیدند. اگر چه در اطراف پیامبر ( ص ) افرادی از ملیت های دیگر چون صهیب رومی و عداس نینوایی و سلمان فارسی و بلال حبشی هم حضور داشتند اما هیچ کدام از آنها همچون این هیئت به نمایندگی از طرف ملت و قومشان و برای کشف حقیقت روانه سرزمین وحی نشده بودند تا برای ملت خود و سایر اقوام اطرافشان خبر بیاورند.
آن هیئت برای دادن گزارش کار خود به کُردستان بازگشت اما دو نفر از آنها، یکی با نام جاوان و دیگری با نام ابوبصیر به دلایلی که مشخص نیست چه بوده، همراه آنها به کردستان باز نگشتند و تا آخرین روزهای حیات پبامبراکرم ( ص ) در نزد رسول خدا ماندند. پس از این تاریخ جاوان و پسرش به شمار اصحاب پیامبر ( ص ) پیوستند و از این تاریخ به جابان الکردی معروف شد و پس از هجرت پیامبر ( ص ) و اصحابش به مدینه، جاوان به همراه پیامبر ( ص ) به مدینه مهاجرت کرد، اما ابوبصیر فرزند جابان الکُردی در مکه توسط مشرکین زندانی و شکنجه شده و از هجرت او جلوگیری گردید.
ابوبصیر در تاریخ اسلام دارای نقش بسیار خاص و مهمی است، او از دست مشرکین به مدینه فرار کرد اما بر اساس مفاد صلح نامه حدیبیه به مشرکین بازگردانده شد ولی در راه بازگشت یکی از نگهبانانش را کشت و با ۵ نفر دیگر در منطقه العیصی مخفی شد و این منطقه به پناهگاهی برای مسلمین فراری از مکه تبدیل شد که به دلیل پیمان حدیبیه باید به مشرکین تحویل داده می شدند و به این منطقه می آمدند.
ابوبصیر با جنگ های پارتیزانی که از مشخصه های جنگ های اکراد بود، در مقابل مشرکین مقاومت کرد و بعدها در جریان فتوحات اسلامی ابوبصیر جنگهای پارتیزانی را به یاران رسول خدا آموزش داد که توسط فرماندهان بزرگی مثل خالد و قینقاع و سعدبن وقاص و… از این آموزشها به خوبی استفاده گردید. پس از هجرت پیامبر ( ص ) جاوان کُرد مدت زیادی در مدینه ماند و مانند سایر اصحاب احادیث پیامبر ( ص ) را حفظ کرد، امّا فقط دو حدیث از وی در کتب حدیت و همچنین در تفاسیر مشهور مشاهده می شود.
ابو بصیر پسر جاوان از زبان پدرش نقل قول میکند که:
“پدرم از پیامبر ( ص ) حدیث نقل نمی کرد چون می فرمود از پیامبر ( ص ) نقل است که هر کس به زبان من دروغ ببندد ( یعنی حدیثی دروغین را روایت کند ) جای او جهنم است و من هم می ترسم به حدیث بیفزایم یا آن را ناقص نقل کنم”اما آن هیئتی که همراه جاوان و ابوبصیر به مکه رفته بودند و سپس به کردستان آن زمان بازگشتند در طی این مدت سبب گرایش بسیاری از کُردها به دین اسلام گردیدند به نحوی که هنگامی که در سال ۱۵ هجری سپاه ساسانی با مسلمانها وارد نبرد گردید حدود ۵۰۰۰ هزار سرباز کُرد همراه مسلمانها با سپاه کسری جنگیدند و او را شکست دادند.
بعدها حضرت عمر ( رض ) خلیفه ی مسلمین از روی اعتماد به کُردها فرمانروایی دو منطقه از خاک کردستان را به دو کُرد مسلمان واگذار نمود .

ابویحیی ابن مأمون ابن جاوان از علمای حدیث بوده است و در سال ۱۷۲ هجری در کردستان وفات یافته است، پس معلوم می شود فرزندان و نوه ها و عشیره جاوان کُرد بعد از فتح کردستان به به میان عشیره اشان در کردستان بازگشته اند و در همان جا نیز به زندگی ادامه داده اند که پس از بازگشت به کردستان به اشاعه دین اسلام در این خطه پرداختند و بزرگترین محدثین و دانشمندان علوم اسلامی تا اواخر قرن دوم از خطه کردستان برخاستند که بیشترشان از فرزندان و از نسل جاوان کُرد هستند.

این مردمان به مرور زمان دو دسته شدند:دسته اول از عشیره جاوان کُرد )
دسته اول از نسل و بازماندگان و عشیره جاوان، که از همان زمان صدر اسلام شهرنشین بودند و محل سکونتشان شهرهای کرکوک عراق و… بود، که به مرور زمان با کُردهای بادینانی ( سکونت گاه اصلی بادینانی ها شمال عراق و جنوب ترکیه بود ) و عربهایی که از سایر بلاد اسلامی ( به خصوص در زمان عباسیان ) به این شهرها آمده بودند درهم آمیختند به نحوی که امروزه دیگر کمتر زبان آنها جافی است و کمتر به کُردهایی که در این شهرها هستند جاف گفته می شود هرچند که هنوز هم بسیاری از کُردهای شهر کرکوک عراق خود را جاف می دانند و حتی در حاضر مطرح ترین نماینده حزب دمکرات در پارلمان عراق که از شهر کرکوک می باشد، خانم”اشواق جاف” است .

دسته دوم از عشیره جاوان کُرد )
دسته دوم از نسل و بازماندگان و عشیره جاوان، که از همان صدر اسلام از این شهرها بیرون آمدند و به همراه سایر مسلمانها به جهاد در سرزمینهای دورتر پرداختند و بعد از دوره فتوحات اسلامی نیز به شهرهایشان بازنگشتند و زندگی کوچ نشینی و شکار را انتخاب کرده بودند که به همان صورت باقی ماندند و با سایر مردمان ترکیب نشدند و به مرور زمان به این مردم که از نسل جاوان کُرد بودند جاوانیه و جلالیه و گاها گاوانی و گلالی می گفتند که از همان زمان صدر اسلام تا دوره معاصر با ازدیاد جمعیت اشان، از شمال تا جنوب کردستان عراق و همچنین از مرکز و غرب کردستان ایران تا جنوب غرب کرمانشاه پراکنده گشتند و به تیره های بسیار فراوانی تقسیم شدند.
از زمان عباسیان تا ابتدای حکومت قاجاریه، مردمان جاف به دلیل زندگی عشایری و روحیه سلحشوری و وفاداریشان همواره مورد علاقه شاهان بزرگ بوده اند و همواره شاهان بزرگ ایران زمین در جنگ هایشان از آنها کمک می گرفتند ( مثلا نادرشاه افشار عده کثیری از مردمان جاف با نام عقیلی ها را که سکونت گاه اکثریتشان حوزه دربندی خان عراق بود ( البته اقلیتی از آنها نیزدر پاوه بودند ) را با خود همراه نموده که در جنگ کرنال که منجر به فتح هندوستان بود از آنها کمک فراوان گرفت که پس از مرگ نادرشاه این طایفه دیگر بازنگشتند و در اصفهان ساکن شدند که امروزه در اصفهان طایفه بزرگی هستند و هنوز هم در اصفهان با نام سادات عقیلی مشهورند ) .
در زمان امپراطوری عثمانی این نسل از عشیره جاوان کُرد که در ایران و عراق پراکنده بودند، بسیار زیاد شده بودند که در مکتوبات دوره عثمانی از این مردم با نام جاف نام برده می شود که از آنها به عنوان مردمان عشایر دلیر و بسیار چابکی یاد می شود که مورد اعتماد سلاطین قدرتمند عثمانی بودند و در مواقع حساسی عثمانی ها از آنها برای جنگ با دشمنان بهره می گرفتند. مثلا درسال ۱۰۴۸ ( هجری قمری ) ، چون جافها به سلطان مراد چهارم عثمانی در فتح بغداد یاری فراوانی رساندند و علت اصلی پیروزی وی در فتح بغداد بودند، سلطان مراد به آنان لقب جاف مرادی داد که امروزه این جافهای مرادی پرجمعیت ترین و مشهور ترین طایفه از جافها هستند که در عراق زندگی میکنند.
یا در جریان جنگ جهانی اول در سالهای ( ۱۹۱۴ـ ۱۹۱۸ ) میلادی، و ورود قوای روسیه به مناطق کردستان و کرمانشاه، جافها با همکاری نیروهای عثمانی توانستند روسها را شکست دهند و وادار به عقب نشینی کنند. به همین دلیل عثمانی ها همواره علاقه خاصی به این مردمان سلحشور و دلیر داشتند و همواره از آنها حمایت می کردند و برخی از روئسای ایلهای جاف حتی در مرکز امپراطوری عثمانی سمت های مهمی را عهده دار شدند تا آنجا که در زمان فرمانروایی عثمانی ها بر عراق، حلبچه که تا این زمان بسیار کوچک بود و ساکنین آن عده قلیلی از سوران ها و هورامی ها بودند و اهمیت خاصی نداشت که بنای آن به سال های بعد از ۱۷۰۰م بر می گردد و از جاف ها ( ایل جاف ) بعنوان بنیانگذاران و نخستین آبادگران این شهر نام برده اند، که تا اواخر سده بیستم نیز نقش مسلط خود را در منطقه حفظ نمودند و به دنبال حضور جافها در این منطقه، حلبچه در مقام یک شهر آباد به کانون حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فعالی تبدیل شد تا اینکه در زمان تشکیل کشور عراق از “محمود پاشای جاف” به عنوان یکی از نخستین رهبرانی یاد می کنند که در راستای بیداری قومی و سیاسی مردم آن سامان اقدامات مثمرثمری را انجام داده است.
با آغاز زوال و ضعف امپراطوری عثمانی ستاره اقبال کردهای جاف نیز رو به زوال گرائید، به نحوی که دشمنان عثمانی ها از این فرصت استفاده کردند و ابتدا حکومت قاجاری و سپس عربهای عراق ضربه های مهلکی به این مردمان وارد آوردند و به مرور زمان مردمان جاف اقتدار گذشته را از دست دادند و در ایران آنها را از سکونت گاه اجدادیشان بیرون راندند و بسیاری از آنان را قتل علم کردند و ناچار اکثریت کردهای جاف به داخل خاک عراق رفتند، تا اینکه پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی اعراب نیز آخرین ضربه های مهلک را بر پیکره کردهای جاف وارد آوردند و آنها را از شهرهایی که سکونت گاه اجدادیشان بود بیرون راندند و عربها را جایگزین آنها در کرکوک و… نمودند و پس از مدتها آوراگی این مردم به مرور کُردهای جاف ساکن شهرهای چمچمال و سلیمانیه و کرکوک و جوانرود و روانسر و ثلاث باباجانی و … گردیدند .

قسمت دوم:
ذکر منابع مهمی که در آن از جاوان کُرد سخن گفته می شود و نسب کُردهای جاف را از او می دانند:ایل جاف بازماندۀ همان ایل قدیم جاوان هستند ( دایره المعارف فارسی، روژبیانی ( روزبهانی ) ، محمد جمیل، �ایل جاوان�، صفحه ۳۵۸ ) . نام ایل جاف برگرفته از جاوان یا جاوانیه، نام یکی از ایلهای کُرد معروف در زمانهای قدیم است که مسعودی به نَسَب آنها می پردازد: از جمله جاوانیه و جلالیه ( احتمالاً جلالیه همان طایفۀ کلالیۀ مسکون در نزدیکی شهر زور است که در صبح الاعشى به آن اشاره شده است ) ، ( قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، ۱۹۶۳م، صفحه ۳۷۳ )
جاف به صورتهای دیگر آن گلالی یا جلالی، نام یکی از گروههای جاف امروزی است ( مروج الذهب، بیروت، ۱۹۸۹م، صفحه ۱۰۱، مسعودی، علی و التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م، صفحه ۷۸ ) جاوان کُرد ( صحابی کُرد پیامبر ) از قدیم در میان کردها طایفه بزرگی وجود داشته است که در تاریخ به نامهای مختلفی مثل جاوان، کابان، گاوان، جابان، جافان و جاف از آنها نام برده شده است. ( تاریخ ابن اثیر، عماد اصفهانی در قرن ۶ هجری، سفرنامه ابن بطوطه، مروج الذهب مسعودی، قاموس المحیط فیروزآبادی، تاریخ امین زکی بگ )
طایفه جاوان کرد بعد از حمله هلاکو به بغداد تبدیل به عرب شده اند. ولی آنچه به واقعیت و حقیقت نزدیکتر است این است که طایفه جاف کنونی که در کردستان عراق و ایران زندگی می کنند نوادگان همان طایفه هستند. ( مصطفی جواد، �جاوان القبیله الکردیه المنسیه و مشاهیر الجاوانیین�، مجله المجمع العلمی العراقی، ج ۴ ) ابوبصیر فرزند جابان الکُردی در مکه توسط مشرکین زندانی و شکنجه شده و از هجرت او جلوگیری گردید، ابن مأمون ابن جابان از علمای حدیث بوده است و در سال ۱۷۲ هجری در کردستان وفات یافته است. ( مروج الذهب مسعودی، دایره المعارف اسلامی، طبقات الکبری سبکی، قاموس المحیط فیروزآبادی ، مغازی ابن اسحاق و فتوح الشام واقدی )
همچنین ابن حجر عسقلانی در کتاب ( ( الا اصابه فی تمیز الاصحابه ) ) ذکر کرده است که در میان اصحاب رسول خدا یک نفر کرد به نام ( ( جابان ) ) بوده است که حدود ۱۰ حدیث از او روایت شده است و استاد “حسن محمود محمد کریم ” در جلد سوم از سلسله کتب “نگاهی نو به تاریخ کُرد” شرح مبسوط سفر جاوان کُرد و همراهانش به مکه را باز میگوید . ولادیمیر مینورسکی ( Vladimir Minorsky ) ، جافهای امروزی را منتسب به جاوان کُرد میداند ( مینورسکی، کرد، گستره، چاپ تابانی، ۱۳۷۹، صفحه ۸۱ )
دربارۀ اشتقاق واژۀ جاف از جاوان و یکی بودن این دو ایل استدلالهای گوناگونی کرده اند، برخی استدلال کرده اند که جاوانیها در اثر هم جواری و همزیستی با عربها نام خود را به عادت و زبان عربی جافان تلفظ می کردند و واژۀ جافان را تثنیۀ واژۀ جاف می پنداشتند و برای تسمیۀ دو ایل به کار می بردند و بعدها صورت مفرد واژۀ جاف را به ایل خود اطلاق کردند ( روژبیانی، محمد جمیل، �ایل جاوان�، مجموعۀ سخنرانیهای هفتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش محمد رسول دریا گشت، تهران، ۱۳۵۷ش، صفحه ۳۵۸تا ۳۵۹ )
نام جاوان در سیر تطور لغوی خود به جاو و جاوی ( جاوان و جاوانیه در متون ) بدل شده است و کارگزاران عرب نیز جاویها را به سبب سرسختی و جسارتها و مقاومتهایشان جافی ( به معنای جفاکننده و خشن و تندخو ) می نامیدند و به مرور نزد عامۀ ایلیاتیها به جاف و جافی شهرت یافتند ( سلطانی، محمد علی، ایلات و طوایف کرمانشاهان، تهران، ۱۳۷۲ش، صفحه۱۲۷ )
بزرگی وسعت قلمرو جافها و محل سکونت گاهشان در کرمانشاه و دوره قاجاریه به حدی بوده که فاوج در مکتوبات در دوره ناصری �فاوج � ( معرّب پاوه ) را یکی از قرای معتبر جوانرود با یکصد خانوار و پنج مسجد ذکر کرده اند و افزوده اند که علمایی از شهر فاوج برخاسته اند. ( سنندجی، شکرالله، تحفۀ ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان، به کوشش حشمت الله طبیبی، تهران، ۱۳۶۶ش، صفحه ۴۸ـ۴۹، ۵۲ - ۸۵ و اعتمادالسلطنه، محمد حسن، مرآه البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۸ش، صفحه ۲۳۷۸ـ۲۳۷۹ ) بله، جاوان کُرد تنها کُرد از جمعیت کثیر کُردهای آن زمان بود که مشتاقانه به نزد رسول اکرم ( ص ) رفت و تا آخرین روزهای حیات نبی اکرم ( ص ) همراه او بود و آن روز فقط یک نفر بود و امروزه کُردهای جاف با این جمعیت زیادشان که درصد خیلی زیادی از کُردهای جهان را شامل می شوند و قلمرو وسیعی از خطه کُردستان و کرمانشاه در ایران و کُردستان عراق و ترکیه را دست دارند از نسل و عشیره او هستند.

این مطلب خلاصه ای بود از ریشه های تاریخی و گذشته کُردهای جاف و همچنین از زندگی و اقدامات جاوان کُرد تا آنجایی که بنده در کتب مذکور مشاهده کرده ام و امید است این مستندات مقدمه ای گردد تا اینکه در آینده کسان دیگری در کتب فراوانی که در سایر ممالک اسلامی است و هنوز به فارسی ترجمه نشده اند تحقیق نمایند و در خصوص این شخصیت کُرد که ظاهرا تنها صحابه کُرد همراه پیامبر ( ص ) و اولین کُرد مسلمان بوده، که کُردهای جاف زبان امروزه از نسل و عشیره او هستند، تحقیقات جامعتری را انجام دهند.
انشاالله …
هادی محمودی
http://wjg. blogfa. com
۱۳۹۶/۱۱/۰۴
منابع مورد استفاده:
کرد، مؤلف: ولادیمیر مینورسکی، ناشر: گستره، مترجم: حبیب الله تابانی، چاپ: ۱۳۷۹
بابانی، عبدالقادر، سیر الاکراد، به کوشش محمد رئوف توکلی، تهران، ۱۳۷۷ش
مصطفی تیمورزاده، وحشت در سقز: نگاهی به تحولات کردستان در فاصله جنگ اول جهانی تا اعاده اقتدار دولت مرکزی ، ۱۲۹۳ـ۱۳۰۲ شمسی ( ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۲ قمری ) ، به کوشش شهباز محسنی، تهران ۱۳۸۰ ش