مماس شدن


مترادف مماس شدن: تماس یافتن، تلاقی یافتن، ساییده شدن

لغت نامه دهخدا

مماس شدن. [ م ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ساییده شدن. پیوستن ، چنانکه فاصلی در میانه نماند. || تلاقی کردن : تا تأدیه کند هوایی را که ایستاده است اندر تجویف صماخ و مماس او شود و بدان عصب پیوندد و بشنود. ( چهارمقاله ص 12 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - ساییده شدن . ۲ - تلاقی کردن : [ ... تا تادیه کند هوایی را که ایستاده است اندر تجویف صماخ و مماس او شود و بدان عصب پیوند دو بشنود . ] ( چهار مقاله . ۱۲ )

پیشنهاد کاربران

بپرس