مماثلت

لغت نامه دهخدا

مماثلت. [ م ُ ث َ / ث ِ ل َ ] ( از ع ، اِمص ) مشابهت. مانندگی. همتایی. برابری. یکسانی. ( از ناظم الاطباء ). مماثلة : حقیقتش ( حقیقت خدا ) منزه آمد از مماثلت هرچه کمابیشی گرفت. ( جوامعالحکایات ج 1 ص 1 ). رجوع به مماثله شود. || مشابهت و مشارکت دو امر در حقیقتی واحد. ( از فرهنگ علوم عقلی ، ذیل مماثلت و مثلان ). رجوع به مثال شود. || کنایت و رمز. ( ناظم الاطباء ).

مماثلة. [ م ُ ث َ ل َ ] ( ع مص ) مماثلت.مماثلة. مانند و مشابه گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). مانند شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). با کسی یا چیزی مانیدن. ( دهار ). مانند یکدیگر شدن. ( از منتهی الارب ).تماثل. مشابهت. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). || تشبیه کردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) مانند شدن . ۲ - ( اسم ) مانندگی .

فرهنگ معین

(مُ ثِ لَ ) [ ع . مماثلة ] (مص ل . ) مشابهت ، مانند هم بودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس