ملیل

لغت نامه دهخدا

ملیل. [ م َ ] ( ع ص ) کوماج و گوشت در خاکستر پخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نان در خاکستر گرم یعنی ملة پخته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || طریق ملیل ؛راه سپرده و روشن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). راه پاسپرده و آسان. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ملیل. [ م ُ ل َ ] ( ع اِ ) زاغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).زاغ و کلاغ. ( ناظم الاطباء ). غراب. ( اقرب الموارد ).

ملیل. [ م ُ ل َی ْ ی َ ] ( ع ص ) لیل ملیل ؛ شب تاریک. ( منتهی الارب ). شب دراز و تاریک. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

لیل ملیل شب تاریک .

گویش مازنی

/malil/ بیمارگونه – ناخوش

واژه نامه بختیاریکا

( مَلیل ) معتدل؛ ملیح؛ ولرم

پیشنهاد کاربران

بپرس