ملیق. [ م َ ] ( ع ص ) بچه افکنده. ( منتهی الارب )( آنندراج ). بچه سقطشده و افکنده. ( ناظم الاطباء ).ملیق. [ ] ( ع اِ ) سیاهی با لیقه که در دوات اندازند : مگرملیق دواتت شود در این سوداهمی بپیچد بر خویش زلف حورالعین.کمال اسماعیل.رجوع به مدخل بعد شود.