ملکوک کردن


مترادف ملکوک کردن: لکه دار کردن، آلوده کردن، بدنام کردن، رسوا کردن، مفتضح کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - لکه دار کردن . ۲ - بد نام کردن کسی را.

پیشنهاد کاربران

بپرس