دیکشنری
مترجم
بپرس
ملکوک کردن
مترادف ملکوک کردن
: لکه دار کردن، آلوده کردن، بدنام کردن، رسوا کردن، مفتضح کردن
دنبال کنید
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - لکه دار کردن . ۲ - بد نام کردن کسی را.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها