ملک مشرق

لغت نامه دهخدا

ملک مشرق. [ م َ ل ِ ک ِ م َ رِ ] ( ترکیب اضافی ) پادشاه مشرق. که بر مشرق حکمروایی دارد و کنایه از پادشاهان سامانی و غزنوی نیز هست : و میر خراسان به بخارا نشیند و از آل سامان است و از فرزندان بهرام چوبین اند و ایشان را ملک مشرق خوانند. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

پادشاه مشرق . که بر مشرق حکمروایی دارد و کنایه از پادشاهان سامانی و غزنوی نیز هست : و میر خراسان به بخارا نشیند و از آل سامان است و از فرزندان بهرام چوبین اند و ایشان را ملک مشرق خوانند .

پیشنهاد کاربران

بپرس