ملک راندن ؛ پادشاهی کردن. حکومت کردن. سلطنت کردن :
ملک جهان ران که بر صحیفه ایام
مدت عمرت هزار عام برآمد.
خاقانی.
تفو بر چنین ملک و دولت که راند
که شنعت براو تا قیامت بماند.
سعدی.
... [مشاهده متن کامل]
ارکان دولت. . . وصیت ملک بجای آوردند و تسلیم مفاتیح قلاع و خزاین بدو کردند و مدتی ملک راند. ( گلستان ) .
بعدل و کرم سالها ملک راند
برفت و نکونامی از وی بماند.
( بوستان ) .