ملوی کردن

مترادف ها

bedaub (فعل)
الودن، ملوی کردن، اندودن، رنگ کردن

besmear (فعل)
الودن، ملوی کردن، اندودن، رنگ کردن، کثیف کردن

contaminate (فعل)
الودن، ملوی کردن، سرایت دادن، عفونی کردن

defile (فعل)
ملوی کردن، الوده کردن، بی حرمت کردن، بی عفت کردن، رژه رفتن

deflower (فعل)
ملوی کردن، ازاله بکارت کردن از

pollute (فعل)
الودن، ملوی کردن، نجس کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس