پیش دست و دلت چهل سال است
که ابر و دریا معاتب اند و ملوم.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 347 ).
در دنیا و عقبی ملوم و معاقب و مذموم و مخاطب گردد. ( سندبادنامه ص 160 ). اگر من به استقلال نفس خویش خواهم که انتقام کشم... به نزدیک عقلا ملوم و معاتب شوم.( مرزبان نامه چ قزوینی ص 206 ). پادشاه را خرج از کیسه مظلومان نباید کردن و ملوم و مذموم در افواه خلق افتادن. ( مرزبان نامه ایضاً ص 292 ). قومی گفتند شعر شعاری مذموم است و شاعر در همه اوقات به همه ملوم. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 12 ). امیر نوروز... به سبب آنکه با ولی نعمت خود یاغی شد، مذموم زبانهای خاص و عام و ملوم لسانهای کرام و لئام گشت. ( تاریخ غازان ص 44 ). می خواهی در دنیا ملوم و مذموم و به آخرت مأخوذ و معاتب گردم. ( تاریخ غازان ص 73 ).