ملول شدن
مترادف ملول شدن: به ستوه آمدن، بیزار شدن، نفور شدن، افسرده شدن، ملال زده شدن، دلتنگ شدن، غمگین شدن
متضاد ملول شدن: شادشدن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
دل گرفتن
دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس
کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا
حافظ
دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس
کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا
حافظ
دل نژند شدن ؛ غمین شدن :
سپهبد ز شیروی شد دل نژند
برآشفت و گفت ای بداندیش زند.
اسدی.
سپهبد ز شیروی شد دل نژند
برآشفت و گفت ای بداندیش زند.
اسدی.
ناراحت شدن