ملول شدن


مترادف ملول شدن: به ستوه آمدن، بیزار شدن، نفور شدن، افسرده شدن، ملال زده شدن، دلتنگ شدن، غمگین شدن

متضاد ملول شدن: شادشدن

معنی انگلیسی:
tire

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بیزار شدن بستوه آمدن . ۲ - اندوهگین شدن : [ دلا . اگر طلبی سایه همای شرف مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد . ] ( وحشی . چا . امیر کبیر . ۱۸۵ )

پیشنهاد کاربران

- ملول شدن ؛ مغموم شدن و دلتنگ گشتن. ( ناظم الاطباء ) . به ستوه آمدن. سیر آمدن. آزرده شدن. تبرم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : چنانکه کسی. . . اگر از عبادت ملول شود و داند که اگر ساعتی با اهل خویش تفرج کند یا با کسی نشاط و طیبت کند نشاط وی بازآید، آن وی را فاضلتر از این عبادت با ملال. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 753 ) . شهر براز از حصار دادن قسطنطنیه ملول شد و تدبیر گشادن آن نبود. ( فارسنامه ابن البلخی ص 104 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

اگر ملول شدی یا ملامتم گویی
اسیر عشق نیندیشد از ملال و ملام.
سعدی.
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما.
سعدی.
گر از دیار به وحشت ملول شد سعدی
گمان مبر که به معنی ز یار برگردد.
سعدی.
تو آن نه ای که دل از صحبت تو برگیرند
وگر ملول شوی صاحبی دگر گیرند.
سعدی.
هرکه در طلب محبت حق صادق بود. . . صرف اوقات خود و استغراق آن در معاملات و طاعات بسیار نداند و ملول نشود. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 326 ) . عاقبت والی ملول شد و با خود عقد عزیمت بست که من بعد سخن شیخ در باب شفاعت مسموع ندارد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 347 ) . بر ذکر محبوب مولع و مشعوف بود. . . و از آن هرگز ملول نشود. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 408 ) .
دلا اگر طلبی سایه ٔهمای شرف
مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد.
وحشی.

دل گرفتن
دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس
کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا
حافظ
دل نژند شدن ؛ غمین شدن :
سپهبد ز شیروی شد دل نژند
برآشفت و گفت ای بداندیش زند.
اسدی.
ناراحت شدن