ملمع کار

لغت نامه دهخدا

ملمعکار. [ م ُ ل َم ْ م َ ] ( ص مرکب ) شخصی است که تنگه نقره و طلا را بر روی مس و آهن می چسباند. ( برهان ). مُذَهِّب. طلاکار. آنکه زراندودمی کند. ملمعساز. ملمعگر. ( از ناظم الاطباء ). || کنایه از مردم منافق و زراق و مکار و غدار هم هست. ( برهان ). کنایه از مکار و منافق. ( آنندراج ). ریاکار و منافق و خائن. ( از ناظم الاطباء ) :
وین جاهلان ، ملمعکارند و منتحل
زآن ، گاه امتحان بجز از ممتحن نیند.
خاقانی.
از دام دورنگی این گرگ نهاد یوسف خوار و راکعپشت منافق و خشن پوش ملمعکار که به شب هزار میخی در گردن افکند و بامداد گریبان مجروح کند هیچ وجد و حالت نی. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 94 ).
- ملمعکار شیطانی ؛ کنایه از مردمی باشد که باطل را در لباس حق جلوه دهند. ( برهان ) ( آنندراج ). باطل. در لباس حق جلوه دهنده. ( انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) کسی که تنکه نقره و طلا بر روی مس و آهن می چسباند . ۲ - منافق مکار . یا ملمع کار شیطانی . کسی که باطل را در لباس حق جلوه دهد.

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) ۱ - کسی که با طلا یا نقره روی فلزات دیگر کار می کند. ۲ - کنایه از: منافق . مزوّر.

فرهنگ عمید

ریاکار و منافق.

پیشنهاد کاربران

بپرس