ملمعنقاب. [ م ُ ل َم ْ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) آنکه روبند ملمعدارد. که نقابی رنگارنگ و دلفریب دارد : زد نفس سر بمهر صبح ملمعنقاب خیمه روحانیان گشت معنبر طناب.
خاقانی.
هر سحری طبعملمعنقاب تیغ جهانگیر تو بیند به خواب. خواجوی کرمانی ( روضةالانوار چ کوهی کرمانی ص 10 ). رجوع به ملمع شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) دارای روبند ملمع ( درخشان یا رنگارنگ ) : [ زد نفس سر بمهر صبح ملمع نقاب خیمه روحانیان کرد معنبر طناب . ] ( خاقانی . سج. ۴۱ )