ملطی
لغت نامه دهخدا
ملطی. [ م َ ل َ طا ] ( ع اِ ) نوعی از دویدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملطی. [ م َ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به ملطیه حدود روم. ( از انساب سمعانی ). || منسوب به مَلَط. از مردم ملط: ثالیس الملطی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ملطیه و ملط شود.
فرهنگ فارسی
شکستگی سرکه تا پوست تنک سر رسد . ملطاه . یا پوست نازک میان گوشت و استخوان سر .
پیشنهاد کاربران
نام یک مکتب فلسفی نیز میباشد که قبل از میلاد در یونان به وجود آمده بود و این نام ( ملطی ) از همان شهری که این فلاسفه ظهور کرده بودند گرفته شده است بنام ملط.