ملصه

لغت نامه دهخدا

( ملصة ) ملصة. [ م َ ل ِ ص َ ] ( ع اِ ) ماهیی است سطبر درشت پوست. ( منتهی الارب ). لاک پشت دریایی.( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). اطوم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به اطوم شود. || ( ص ) مؤنث مَلِص ، یعنی لغزان. ( ناظم الاطباء ). سمکةملصة؛ ماهیی که از دست بلغزد. ( از اقرب الموارد ).

ملصة. [ م َ ل َص ْ ص َ / م ُ ل ِص ْ ص َ ] ( ع ص ) ارض ملصة؛ زمینی بسیاردزد. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). زمین دزدناک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

ملصة. [ م َ ل َص ْ ص َ ] ( ع اِ ) دزدان و آن اسم جمع است. ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دزدان و آن اسم جمع است .

پیشنهاد کاربران

به معنی فراموشی غم و شادی آور
به معنی فراموش کردن غم و غصه و شادی آور
فراموشی اور
زیبا رو. فراموش کردن از همه غم ها و اندوه ها. دل آرام پدر و مادر .

بپرس