ملص
لغت نامه دهخدا
ملص. [ م َ ] ( ع مص )پلیدی انداختن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملص. [ م َ ل ِ ] ( ع ص ) رشاء ملص ؛ رسن دلو که تابان و لغزان باشد. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). طناب دول که تابان و لغزان باشد و در دست گیر نکند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ملیص. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید