ملساء. [ م َ ] ( ع ص ) مؤنث املس ، یعنی تابان و نرم. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || می آسان در خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). می که به نرمی و آسانی در گلو فرورود. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شیر ترش که در شیر خالص آمیزند تا دفزک شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سنة ملساء؛ سال بدون گیاه. ج ، امالس.امالیس. ( از اقرب الموارد ). || قوس ملساء؛ کمانی که در آن شکافی نباشد. ( از اقرب الموارد ).