لغت نامه دهخدا
ملس. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) جای هموار. ج ، ملوس. املاس. جج ، امالیس. ( از ذیل اقرب الموارد ).
ملس. [ م َ ل َ ] ( ص ) ترش و شیرین. میخوش. مُزّ. بیشتر صفت انار آرند: انار ملس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ملیس شود.
ملس. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ املس و ملساء. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). صاف و هموار.( از دزی ج 2 ص 612 ). و رجوع به املس و ملساء شود.
ملس. [ م َ ل ِ ] ( ع ص ) صاف و هموار. ( از دزی ج 2 ص 612 ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) آنچه مزه ای بین ترش و شیرین دارد میخوش [ انار ملس ] . ۲ - ( اسم ) مزه بین ترش و شیرین .
صاف و هموار
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
ملس (روستا). ملس ( روستا ) ( به لاتین: Mäls ) یک روستا در لیختن اشتاین است که در بالزرس واقع شده است. [ ۱]
ملس ۴۷۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفملس ۴۷۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
wiki: ملس (روستا)
جدول کلمات
مترادف ها
میخوش، ملس
میخوش، ملس، ترش و شیرین
پیشنهاد کاربران
منبع فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه جدید
خوش ترش. [ خوَش ْ / خُش ْ ت ُ رُ ] ( ص مرکب ) مَلَس. طعم ترشی آمیخته باشد با شیرینی ، چون طعم آلو و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ) :
برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه
گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش گرانسری.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
خوش ترش زردچهره آبی را
طبع مرطوب و لون محرور است
شاخ امرود گوئی و امرود
دسته و گرد نای طنبور است.
( از تاج المآثر ) .
برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه
گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش گرانسری.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
خوش ترش زردچهره آبی را
طبع مرطوب و لون محرور است
شاخ امرود گوئی و امرود
دسته و گرد نای طنبور است.
( از تاج المآثر ) .
مایخوش.
مَلَسیدن.
ملساندن چیزی.
ملساندن چیزی.
هنگامی که دو صفت متضاد باهم جمع شوند و حاصل آندو دلچسب باشد . هوای ملس یعنی نه خیلی سردونه خیلی گرم . مزه ملس یعنی نه خیلی ترش و نه خیلی شیرین
مز