ملحوظ
/malhuz/
مترادف ملحوظ: لحاظ، مدنظر، منظور، ملاحظه شده، لحاظشده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- ملحوظ افتادن ؛ نگریسته شدن. ملاحظه شدن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- ملحوظ داشتن ؛ نگریستن. مرعی داشتن : از آنجا که غریب دوستی اهل هنر و عیب پوشی ارباب فضل است آن را به عین الرضا ملحوظ داشتند. ( المعجم چ دانشگاه ص 21 ).
- ملحوظ گردانیدن ؛ ملحوظ داشتن. مورد التفات و توجه قرار دادن : اگر شهزاده... او را به نظر عنایة و اعزاز ملحوظ و مقبول گرداند و از زمره بندگان خود شمارد او را بزرگ کرده باشد. ( تاریخ غازان ص 49 ). و رجوع به ترکیب ملحوظ داشتن شود.
- ملحوظ گشتن ( گردیدن ) ؛ نگریسته شدن. مورد التفات قرار گرفتن : مساعی مشکور... و پاک روشی او در راه خدمت محقق آمد و به حسن التفات ملک ملحوظ... گشت. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 221 ). به نظر عنایت و عاطفت پادشاهانه ملحوظ گشت. ( تاریخ غازان ص 20 ). ملحوظ نظر تربیت گشته به تاج و خلعت و کمر مغرور و موقر شد. ( ظفرنامه یزدی ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بگوشه چشم نگریسته . ۲ - دیده شده ملاحظه شده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. به دنبالۀ چشم نگریسته شده.
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
دولت پیش رو بایستی همراه سایر قوا به مهار تورم به هر طریق ممکن بپردازد تا ارزش پول ملی افزایش پیدا کند و دست و سر افراد سودجو در هر مقامی که باشد که از تحریم سود می برد را از بیخ برکند. حکمرانی باید اعتماد
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
از دست رفته را به کوری چشم دشمنان بدست بیاورد تا این نظام تا ابد جاودان بماند ایجاد اشتغال همراه با امنیت شغلی، راهکاری برای ازدواج و صاحب خانه شدن راحتتر این مردم عزیز به سرانجام و نتیجه خوبی برساند و نگذارد اعتماد رفته رفته کمتر شود این کشور و مردمانش واقعا با ارزش و غرتمند هستند و لایق رفاه و آسایش در زندگی روزمره و داشتن آینده ای مشخص و دست یافتنی
یعنی لحاظ نمودن و بکار بردن ضمنی یا صریح چیزی، به مانند یک ابزار.
مثلا در علم حقوق وقتی می گوید با ملحوظ نمودن علت حکم، یعنی برای دادنِ حکم، آن موضوع را در نظر گرفته است.
مثلا در علم حقوق وقتی می گوید با ملحوظ نمودن علت حکم، یعنی برای دادنِ حکم، آن موضوع را در نظر گرفته است.