ملحق شدن


مترادف ملحق شدن: پیوستن، منضم شدن، متصل شدن

متضاد ملحق شدن: جدا شدن، گسستن

برابر پارسی: پیوستن، پیوسته شدن، وابسته شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پیوستن متصل شدن : [ ... و در کجور بامیرزاده رستم و امیرزاده اسکندر و امیر سلیمان شاه ملحق شد . ] ( ظفرنامه یزدی . چا . امیر کبیر ۴٠۶:۲ )

پیشنهاد کاربران

گرویدن
الحاق افتادن به. . . ؛ پیوستن. منضم شدن. ملحق شدن : و آنچه از جهة پارسیان بدان الحاق افتاده است شش باب است. ( کلیله و دمنه ) .

بپرس