ملاینت

لغت نامه دهخدا

ملاینت. [ م ُ ی َ / ی ِ ن َ ] ( از ع ، اِمص ) ملاینة. نرمی کردن. نرمی. خوش رفتاری. مدارا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : دستور در لباس ملاینت و مخادعت سخن آغاز کرد و گفت... ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 18 ). و رجوع به ملاینة شود.

ملاینة. [ م ُ ی َ ن َ ] ( ع مص ) نرمی کردن با یکدیگر. ( تاج المصادر بیهقی ). نرمی کردن با هم. لیان. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). نرمی وملاطفت کردن. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ملاینت شود. || نرم شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

نرمی و خوش رفتاری کردن، مدارا کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس