ملایم امدن
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
ملایم آمدن : سازگار گشتن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 153 ) .
ملایم آمدن ؛ موافق بودن. سازگار بودن : آفرینش همه آفریدگان چنان است که هر آنچه بشنود و طبیعت او را موافق و ملایم آید زود به قبول آن مسترسل شود. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 82 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 153 ) .
ملایم آمدن ؛ موافق بودن. سازگار بودن : آفرینش همه آفریدگان چنان است که هر آنچه بشنود و طبیعت او را موافق و ملایم آید زود به قبول آن مسترسل شود. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 82 ) .