ملان

لغت نامه دهخدا

( ملاَّن ) ملاَّن. [ م َ ] ( ع ص ) ( از «م ل ء» ) پر. مَلأی ̍ و مَلاَّنة مؤنث و گویند: دلو ملأی و کوز ملآن ماء. ج ، مِلاء. ( از منتهی الارب )؛ کوز ملاَّن ماء؛ کوزه پر از آب. ج ، ملاء. و فی الحدیث : لیس شی ٔابغض الی اﷲ عزوجل من بطن ملاَّن. ( ناظم الاطباء ). پر.و گویند: «فلان ملاَّن من الکرم ». ( از اقرب الموارد ). پرکننده و مجازاً به معنی پر. ( غیاث ) : مایه هر هنری و اصل هر شجاعتی ایشانند و از نعت و منقبت ایشان قرآن ملاَّن است و اخبار بی نهایت و اشعار بسیار. ( کتاب النقض ص 478 ). || زکام دیده. مَلأی ̍ و ملاَّنة مؤنث آن. ج ، مِلاء. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) پر ممتلی .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) پر، ممتلی .

فرهنگ عمید

( ملآن ) پُر، مملو.

پیشنهاد کاربران

ملان یعنی تاریک و سیاه🤍
دختر ترک زیبا و جذاب

بپرس