لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) لمس کردن یکدیگر را دست مالیدن بهم .
یکدیگر را لمس کردن . یکدیگر را بسودن . یکدیگر را به دست بسودن .
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
در حقوق به معنای لمس کردن
که اگر این لمس کردن از دو نفر نامحرم سربزند، باعث مجازات قانونی میشود
که اگر این لمس کردن از دو نفر نامحرم سربزند، باعث مجازات قانونی میشود
این شخص به ملامسه سر تا پای من برسید
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه38 )
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه38 )
لمس کردن