لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) لمس کردن یکدیگر را دست مالیدن بهم .
یکدیگر را لمس کردن . یکدیگر را بسودن . یکدیگر را به دست بسودن .
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
این شخص به ملامسه سر تا پای من برسید
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه38 )
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه38 )
لمس کردن