ملامسه


معنی انگلیسی:
feeling with the hand, feeling or flirting with the hand

لغت نامه دهخدا

ملامسه. [ م ُ م َ س َ /م ِ س ِ ] ( از ع ، مص ) مأخوذ از تازی ، همدیگر را سودن با دست. ( ناظم الاطباء ). ملامسة. || جماع کردن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ملامسة و ملامست شود.

فرهنگ فارسی

ملامست: یکدیگررالمس کردن، بهم دست مالیدن
۱ - ( مصدر ) لمس کردن یکدیگر را دست مالیدن بهم .
یکدیگر را لمس کردن . یکدیگر را بسودن . یکدیگر را به دست بسودن .

فرهنگ معین

(مُ مِ س ) [ ع . ملامسة ] (مص م . ) یکدیگر را لمس کردن .

پیشنهاد کاربران

در حقوق به معنای لمس کردن
که اگر این لمس کردن از دو نفر نامحرم سربزند، باعث مجازات قانونی میشود
این شخص به ملامسه سر تا پای من برسید
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه38 )
لمس کردن