گر حلال است حلالی است کز آن نیست گزیر
ور حرام است حرامی است کز آن نیست ملال.
فرخی.
نه بس بود که تو بر خلق رحمتی ز ایزدبه جای رحمت ایزد خطاست لفظ ملال.
عنصری.
پشت و پهلوی شور و فتنه بدوست ساکن بستر کلال و ملال.
ابوالفرج رونی.
قوی رای او را ثبات است لیکن ثباتی که نفزاید از وی ملالی.
ابوالفرج رونی.
سر و دل فرحت را مباد رنج و ملال گل و مل طربت را مباد خار و خمار.
مسعودسعد.
نعم ز جود تو عز ولی و ذل عدوست بلی ز لفظ تو نفی ملال و دفع بلاست.
امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 83 ).
نه ز سیر او را قرار و نه ز دور او را شکیب نه ز رزم او را نهیب ونه ز صید او را ملال.
امیرمعزی ( ایضاً ص 441 ).
منزه است گه جود طبع او ز ملال مقدس است گه شکرعقل او ز ملام.
امیرمعزی ( ایضاً ص 459 ).
ترا ملال نگیرد همی ز بخشیدن مگر ز طبعتو راه عدم گرفت ملال.
امیرمعزی ( ایضاً ص 449 ).
لئیم را از دیدار کریم... ملال افزاید. ( کلیله و دمنه ). آنچه شیر برای تو می سگالد از این معانی که برشمردی چون... ملال ملوک... نیست. ( کلیله و دمنه ).چون پدیدآمد ملال آدم ازحور و قصور
جفت او حوا نکوتر قصر او دارالفنا.
سنائی.
ز مجلس تو گر ابرام دور داشته ام نه از فراغت من بود بل ز بیم ملال.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 286 ).
دلش ملال نداند همی به بخشش و جودمگر ز بخشش و جودش ملول گشت ملال.
انوری ( ایضاً ص 281 ).
سخن بنده همین است و بر این نفزایدکه نیفزاید از این بیهده الا که ملال.بیشتر بخوانید ...