لغت نامه دهخدا
- امثال :
شتر را با ملاقه آب دادن . ( امثال و حکم ج 2 ص 1018 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
ملاقه یا چُمچِه ( فارسی تاجیکستان: کَفلِز ) گونه ای قاشق بزرگ با دسته ای بلند است که بخش برداشت غذایی آن کاسه ای شکل و گود می باشد. ملاقه بیشتر برای جا به جایی مایعات و سرو سوپ و آش استفاده می گردد. [ ۱] واژه ملاقه ( مل+آک+ه ) از ریشه آریایی مل mal به معنای mix قاطی کردن و به هم زدن ساخته شده است که پسوند آک نشانگر کنندگی و پسوند ه نشانگر همانندی است. ازینرو معنای ملاکه ( ملاقه ) همانا همزنه ( مانند وردنه ) است. واژه ملات ( مل+ات=دارای هالت مخلوط شدگی ) و ملاکه هم خانواده هستند. ملاقه ( قاشق بزرگ ) از ملعقه عربی اخذ شده؛ مثل ملافه که فارسی ملحفه ( رختخواب ) است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: ملاقه
مترادف ها
دب اکبر، ملاقه
ملاقه، خاک انداز، کج بیل، چمچه، حرکت شبیه چمچه زنی، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، اسباب مخصوص در اوردن چیزی
ملاقه، چمچه
ملاقه، اسباب اتش همزن
پیشنهاد کاربران
شمد
ملاقه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آبگردون ābgardun ( دری )
گَویس gavis ( دری )
آبگردون ābgardun ( دری )
گَویس gavis ( دری )
در زبان پهلوی به ملاقه کپچ ( kapch ) یا کفچ گفته میشود و کپچک یا کفچک اسم مصغر آن است که به قاشق گفته میشود و به صورت کمچه در فارسی بجا مانده است.
واژه ملاقه کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود مغرفة در ترکی می شود کپچه این واژه یعنی ملاقه صد درصد پارسی است.
منابع ها. فرهنگ لغت معین
لغت نامه دهخدا
منابع ها. فرهنگ لغت معین
لغت نامه دهخدا
ladle = ملاقه
آبگردان، آبگردون
ملاقه : در قدیم حبوبات را با کیل یا واحد اندازه گیری با نام ملاک یا ملاکه اندازه گرفته و تقسیم می کردند.
در افغانستان در گویش دری بنام سرماق یا سرماق چمچه نیز یاد می کنند.