نورعلیشاه ثانی ( زاده: ۲۷ مرداد ۱۲۴۶ شمسی / ۱۷ ربیع الثانی ۱۲۸۴ قمری – درگذشت: ۲۷ آذر ۱۲۹۷ شمسی / ۱۵ ربیع الاول ۱۳۳۷ قمری ) قطب سی و پنجم سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی و اهل ایران بود.
ملا علی بیچاره بیدختی گنابادی، ملقب به «نور علی شاه» ثانی، در ۱۷ ربیع الثانی ۱۲۸۴ هجری قمری در بیدخت، به دنیا آمد. وی فرزند ملا سلطان محمد گنابادی ( سلطان علیشاه ) است. در سال ۱۲۸۶ هجری قمری، یعنی هنگامی که دو ساله بود، مادرش به علت ابتلا به بیماری وبا درگذشت. در نتیجه او تحت سرپرستی پدرش، بزرگ شد. در هفده سالگی به قصد ادامه تحصیل به دستور پدر به مشهد عزیمت کرد. اما به فکر افتاد که به تحقیق و تتبع در سایر بلاد بپردازد و در نتیجه پس از چند ماه به طور ناشناس، بدون وسایل و لوازم سفر به عزم سیاحت و خداجویی به سمت ترکستان حرکت می کند و در مدت هفت سال، غالب کشورها و سرزمین های اسلامی را در شرق و غرب می بیند. پس از هفت سال ریاضت و رنج سفر به گناباد بازگشت و به خدمت پدر وارد در سلوک الهی شد و به خلوت و ریاضت و شب بیداری روزگار سپری کرد؛ و در مدت ریاضت چنان مستغرق شد که توجهی به غیر نمی کرد.
... [مشاهده متن کامل]
وی پس از مدت ها ریاضت و چندین چله نشینی، به فرمان پدرش که قطب وقت سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی بود، رهبری سایر پیروان را بر عهده گرفت. آنگاه برای بار دوم به مشهد رفت. در سال ۱۳۱۸ هجری قمری بار دیگر به سفر حج رفت و در این راه با علمای شیعه و اهل سنت ملاقات کرد. در سال ۱۳۲۷ هجری قمری، پدرش فوت کرد و او بنابر وصیت پدرش 0صدور فرمانی در سال 1314 هجری قمری ) به مقام قطبیت سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی رسید.
پس از فوت پدر، گرفتار ناملایمات و حوادث شد. از جمله پس از ۵۰ روز از فوت پدر، سالارخان، جانی بلوچ و راهزنان به گناباد آمده و وی و اهالی گناباد را غارت کردند.
سرانجام در سال ۱۳۳۶ هجری قمری، شبانه از گناباد به طرف تهران حرکت کرد و از آنجا به اراک و سپس بنابر دعوت برخی دراویش به کاشان رفت. اما در آنجا توسط ماشاءالله خان کاشی که از نایبیان کاشان بود، مسموم شد و به سرعت به سمت تهران حرکت کرد که در ۱۵ ربیع الاول ۱۳۳۷ قمری در کهریزک وفات یافت و در مقبره سعادت علیشاه در حرم شاه عبدالعظیم شهر ری به خاک سپرده شد.
این شعر از اوست:
• رافع الاحراض، در علم نحو و صرف و تصریف و اشتقاق
• معین الادراک در نحو
• مقلب القلوب در اثبات اسلام، تشیع و عرفان
• اختیار در هیئت
• نور الغیب در رد تمام مذاهب
• کتاب سهل و آسان، در صرف و نحو فارسی
• تنظیم که الفیه است به بحر رجز عربی در علم معانی و بیان و بدیع
• تذهیب التهذیب، شرح بر تهذیب المنطق
• کتاب کامل، در مطالب منطقیه
• مناهج الوصول، در شرح معالم الاصول
• کتاب حکوما، در علوم غریبه
• کتاب سلطان فلک سعادت، در الهی اخص، مشتمل بر کلام و حکمت و عرفان
• سلطنة الحسین، در مراثی
• کتاب قلزم، در اخبار و تواریخ مشتمل بر هفت جلد کبیر
• نجدالهدایه، در اختلاف مذاهب و ملل در ۱۲ جلد
• رجوم الشیاطین، تقریظ بر تفسیر بیان السعادة
• ذوالفقار، در اثبات حرمتِ کشیدن تریاک ( دو مرتبه چاپ شده است )
• رساله صالحیه، مشتمل بر جمیع مطالب حکمیه و کلامیه و رموز و اسرار عرفانیه ( سه مرتبه به چاپ رسیده است ) .
• رساله محمدیّه، در آداب شریعت، جلد اوّل
• خوبی نامه در تربیت کودکان

ملا علی بیچاره بیدختی گنابادی، ملقب به «نور علی شاه» ثانی، در ۱۷ ربیع الثانی ۱۲۸۴ هجری قمری در بیدخت، به دنیا آمد. وی فرزند ملا سلطان محمد گنابادی ( سلطان علیشاه ) است. در سال ۱۲۸۶ هجری قمری، یعنی هنگامی که دو ساله بود، مادرش به علت ابتلا به بیماری وبا درگذشت. در نتیجه او تحت سرپرستی پدرش، بزرگ شد. در هفده سالگی به قصد ادامه تحصیل به دستور پدر به مشهد عزیمت کرد. اما به فکر افتاد که به تحقیق و تتبع در سایر بلاد بپردازد و در نتیجه پس از چند ماه به طور ناشناس، بدون وسایل و لوازم سفر به عزم سیاحت و خداجویی به سمت ترکستان حرکت می کند و در مدت هفت سال، غالب کشورها و سرزمین های اسلامی را در شرق و غرب می بیند. پس از هفت سال ریاضت و رنج سفر به گناباد بازگشت و به خدمت پدر وارد در سلوک الهی شد و به خلوت و ریاضت و شب بیداری روزگار سپری کرد؛ و در مدت ریاضت چنان مستغرق شد که توجهی به غیر نمی کرد.
... [مشاهده متن کامل]
وی پس از مدت ها ریاضت و چندین چله نشینی، به فرمان پدرش که قطب وقت سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی بود، رهبری سایر پیروان را بر عهده گرفت. آنگاه برای بار دوم به مشهد رفت. در سال ۱۳۱۸ هجری قمری بار دیگر به سفر حج رفت و در این راه با علمای شیعه و اهل سنت ملاقات کرد. در سال ۱۳۲۷ هجری قمری، پدرش فوت کرد و او بنابر وصیت پدرش 0صدور فرمانی در سال 1314 هجری قمری ) به مقام قطبیت سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی رسید.
پس از فوت پدر، گرفتار ناملایمات و حوادث شد. از جمله پس از ۵۰ روز از فوت پدر، سالارخان، جانی بلوچ و راهزنان به گناباد آمده و وی و اهالی گناباد را غارت کردند.
سرانجام در سال ۱۳۳۶ هجری قمری، شبانه از گناباد به طرف تهران حرکت کرد و از آنجا به اراک و سپس بنابر دعوت برخی دراویش به کاشان رفت. اما در آنجا توسط ماشاءالله خان کاشی که از نایبیان کاشان بود، مسموم شد و به سرعت به سمت تهران حرکت کرد که در ۱۵ ربیع الاول ۱۳۳۷ قمری در کهریزک وفات یافت و در مقبره سعادت علیشاه در حرم شاه عبدالعظیم شهر ری به خاک سپرده شد.
این شعر از اوست:
• رافع الاحراض، در علم نحو و صرف و تصریف و اشتقاق
• معین الادراک در نحو
• مقلب القلوب در اثبات اسلام، تشیع و عرفان
• اختیار در هیئت
• نور الغیب در رد تمام مذاهب
• کتاب سهل و آسان، در صرف و نحو فارسی
• تنظیم که الفیه است به بحر رجز عربی در علم معانی و بیان و بدیع
• تذهیب التهذیب، شرح بر تهذیب المنطق
• کتاب کامل، در مطالب منطقیه
• مناهج الوصول، در شرح معالم الاصول
• کتاب حکوما، در علوم غریبه
• کتاب سلطان فلک سعادت، در الهی اخص، مشتمل بر کلام و حکمت و عرفان
• سلطنة الحسین، در مراثی
• کتاب قلزم، در اخبار و تواریخ مشتمل بر هفت جلد کبیر
• نجدالهدایه، در اختلاف مذاهب و ملل در ۱۲ جلد
• رجوم الشیاطین، تقریظ بر تفسیر بیان السعادة
• ذوالفقار، در اثبات حرمتِ کشیدن تریاک ( دو مرتبه چاپ شده است )
• رساله صالحیه، مشتمل بر جمیع مطالب حکمیه و کلامیه و رموز و اسرار عرفانیه ( سه مرتبه به چاپ رسیده است ) .
• رساله محمدیّه، در آداب شریعت، جلد اوّل
• خوبی نامه در تربیت کودکان
