ملاطفات

لغت نامه دهخدا

ملاطفات. [ م ُ طَ ] ( ع اِ ) ج ِ ملاطفه به معنی نامه خرد. ملطفه ها. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ورجوع به ملاطفه و ملطفه شود. || ملاطفتها. مهربانیها. نیکوییها : نیز با وی تذکره ای است چنانکه رسم رفته است و همیشه از هر دو جانب چنین مهادات و ملاطفات می بوده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 209 ).بزرگان و ملوک روزگار که با یکدیگر دوستی به سر برند و راه مصلحت سپرند و وفاق و ملاطفات را پیوسته گردانند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 71 ). به کوی [ حصیری ] که نگاه داشت رسم را این چیز حقیر فرستاده آمد و بر اثر، عذرها خواسته آید و سزای هر دو جانب مهادات و ملاطفات شود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 210 ). و همچنین او را به انواع ملاطفات می نواخت. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 30 ). بر عادت یاران صادق و غمخواران مشفق ملاطفات آغاز نهاد. ( مرزبان نامه ایضاً ص 56 ). بفریفت و به طریق مهادات و ملاطفات وانواع مبرات به دست آورد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 310 ). و رجوع به ملاطفت شود.

فرهنگ فارسی

جمع ملاطفه به معنی نامه خرد . ملطفه ها

پیشنهاد کاربران

بپرس