فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - همواره همراه و ندیم کسی کردن شخصی را : [ چون مجلس باخر رسید و مستان عزم شبستان کردند سلطان از زبان خود کسی را ملازم قیصر کرد و جهت احتیاط را فرمود که با او رسوم چرب زبانی و آداب نیکو محضری ممهد دارند . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا . خاور . ۲ ) ۲۷ - همیشه در جایی مقیم ساختن . ۳ - نوکر کسی کردن . ۴ - مواظب کردن .