ملاخ

لغت نامه دهخدا

ملاخ. [ م َل ْ لا ] ( ع ص ) غلام ملاخ ؛ غلام بسیار گریزنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

ملاخ. [ م َ ] ( اِ ) نام دوایی است مانند اشنان. ( برهان ). دارویی مانند اشنان. ( ناظم الاطباء ). نوعی از حمض است شبیه به قلام و آن را شاخه ها باشد بی برگی. لیکن قلام سبز و ملاخ سرخ باشد و آن را با شیر خورند و اهل بصره به زبان پارسی آن را کشلج نامند. ( ابن البیطار از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ملاّ خ عربی است و به گیاهان شورمزه بسیار مختلف از جمله به «پرپهن » دریایی اطلاق می شود. ( حاشیه برهان چ معین ).

ملاخ. [ م َ ] ( اِخ ) نام جزیره ای است از جزایر زیر باد که به ملاخه مشهور است. سعدی گوید :
ز تاج ملک زاده ای در ملاخ
مگر لعلی افتاده در سنگلاخ.
و در اکثر نسخ بوستان ، مُناخ به جای لام نون دیده شده و به معنی جای خوابانیدن شتر لیکن معنی اول مناسبتر است.( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). نام جزیره ای است از جزایرزیرباد و اکنون به ملاخه اشتهار دارد. ( برهان ). نام شبه جزیره ای از هندوچین واقع در جنوب قاره آسیا در مابین دریای چین و دریای هند که به واسطه تنگه کرا متصل به خشکی می گردد و متقدمین آن را شبه جزیره طلا می نامیدند و اکنون علمای جغرافیایی فرنگ آن را مالاکا می نامند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مالاکا شود.

فرهنگ فارسی

نام دوایی است مانند اشنان . دارویی مانند اشنان .

دانشنامه عمومی

ملاخ ( به آلمانی: Mellach ) یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در گراتس اومگبونگ واقع شده است. [ ۱] ملاخ ۹٫۹۵ کیلومتر مربع مساحت دارد ۳۴۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس ملاخعکس ملاخ
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس