ملاحی. [ م َل ْ لا ] ( حامص ) شغل و عمل ملاح : وایشان ملاحی دانستند و در آب بیامدندی به تاختن... ( مجمل التواریخ و القصص ص 107 ). و رجوع به ملاح شود.
ملاحی. [ م ُ حی ی / م ُل ْ لا حی ی ] ( ع اِ ) انگور سپید.( مهذب الاسماء ) ( دهار ). نوعی از انگور سپید دراز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قسمی از انگور خوب که سپید باشد. ( آنندراج ) : غراب وار انجیر حلوایی و روباه آسا انگور ملاحی را نیم خوردکنند و بگذارند. ( منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 101 ).
رازقی و ملاحی و خزری
بوزری و گلابی و شکری.
نظامی.
تا دررسد این می تو ای عطارحالی زپی می ملاحی ایم.
عطار ( دیوان چ تقی تفضلی ص 486 ).
نقل و شکر و می و صراحی مفتون ملاحت ملاحی.
محسن تأثیر در صفت اقسام انگورتفت یزد ( از آنندراج ).
|| نوعی از انجیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اراک سرخ و سپید و اراک که سپیدی بر سیاهیش باشد. ( منتهی الارب ). اراک سپید سرخ و اراک سیاه سپید. ( ناظم الاطباء ). اراکی که در آن سپیدی و سرخی و سپیدی و سیاهی باشد. ( از اقرب الموارد ).