ملاحظه کردن
مترادف ملاحظه کردن: رویت کردن، بررسی کردن، احتیاط کردن، رعایت کردن، مراعات کردن، اعتنا کردن، پروا کردن
متضاد ملاحظه کردن: نادیده گرفتن
برابر پارسی: بوشیدن، درنگریستن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
سخن گفتن، ملاحظه کردن، اظهار داشتن، اظهار نظریه دادن
فرض کردن، سنجیدن، رسیدگی کردن، مطرح کردن، تفکر کردن، ملاحظه کردن، تعمق کردن
توجه کردن، ذکر کردن، یادداشت کردن، ملاحظه کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، تذکاریه یادداشت کردن، نوت موسیقی نوشتن
ملاحظه کردن، نگاه کردن، نگریستن، اعتناء کردن به
دیدن، ملاحظه کردن، شناختن، ملتفت شدن
درک کردن، مشاهده کردن، دریافتن، دیدن، فهمیدن، ملاحظه کردن، حس کردن
گفتن، مشاهده کردن، دیدن، ملاحظه کردن، رعایت کردن، نظاره کردن، مراعات کردن، برپا داشتن
ملاحظه کردن، اعتناء کردن به، محل گذاشتن به
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پاس داشتن نیز می شود