ملا قیح

لغت نامه دهخدا

ملاقیح. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مَلقوحة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ماده هایی که جنین در شکم داشته باشند، یا آنچه در پشت شتران نر وجوددارد. ج ِ ملقوحة. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ملقوحة شود. || مادران. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

ماده هایی که جنین در شکم داشته باشند یا آنچه در پشت شتران نر وجود دارد . یا مادران .

پیشنهاد کاربران

بپرس