[ویکی اهل البیت] ملا علی بن جمشید نوری مازندرانی، حکیم، فیلسوف و مدرس سده دوازدهم و سیزدهم هجری قمری و از شاگرد آقا محمد بید آبادی بوده است ملا علی نوری توانست با تربیت شاگردان بسیار و نگارش شرح و تحشیه بر کتابهای ملاصدرا، حکمت متعالیه را به جریان غالب فلسفی در ایران تبدیل کند .
علامه حسن زاده آملی در کلمه 310 کتاب هزار و یک کلمه در این خصوص می فرماید:
استاد عزیزم آیت اللّه جناب آقا شیخ عزیز اللّه طبرسی (رضوان اللّه علیه) در شب شنبه شانزدهم رمضان المبارک سنه هزار و سیصد و هفتاد و دو هجری قمری (1372 ه ق)، در آمل برایم حکایت فرمود که:
حکیم بزرگ ملّا علی نوری (قدّس سرّه) از قریه «کنگرچال» که قریه ای در سرحدّ نور و لیتکو است، بوده است. و کنگرچال یادشده محلّ ییلاقی آن جناب بوده است. و محلّ قشلاقی او قریه «تنگه بن» بوده است. و «تنگه بن» قریه ای از قرای نور است که در کنار رودخانه «آلشرود» واقع است. چون سنگهای رودخانه مزبور آهنی است یعنی آهندار است در اطراف آن رودخانه کوره های ذوب سنگ آهن بنا می کردند و استخراج آهن می نمودند و مرحوم حکیم ملّا علی نوری قبل از تحصیل از کارکنان سنگکش آنجا بود و از این کار امرار معاش می کرد؛ بعد توفیق الهی یارش شد و به تحصیل علم مشغول شد و بلغ ما بلغ.
ملا علی نوری پس از تحصیلات مقدماتی در مازندران و قزوین، به اصفهان رفت و در محضر استادانی چون آقا محمد بیدآبادی و میرزا ابوالقاسم مدرس به تکمیل تحصیل پرداخت. و گویا پس از آن دوباره به زادگاه خود بازگشت چنانچه در مقدمه کتاب جغرافیای تاریخ شهرستان نور (پرفسور پیروز مجتهدزاده) به قلم دکتر نصرالله شیفته ص 12 پارگراف اول در احوالات ملا علی نوری چنین آمده است: … در ایامی که میرزا شفیع مازندرانی صدراعظم فتحعلی شاه بود (1212 تا 1250 ه.ق) شاه قاجار سالی بعزم گردش در قراء نور وارد قریه واز شد. وی چون از شهرت فراوان مرحوم ملاعلی نوری (معروف به وازی) قبلا آگاه بود سراغ او را گرفت در نتیجه (آخوند) به حضور شاه رسید. بحثی از علم حکمت مورد سوال سلطان قرار گرفت پاسخهای آخوند به حدی محکم و جامع و مستدل و عمیق بود که سلطان قاجاری (که خود بهره ای از حکمت و عرفان داشت ) فریفته وی شد و پی برد که او از لحاظ علوم حکمت الهی و فلسفه و عرفان صاحب نظریاتی بس عمیق است سلطان از وی تقاضا کرد که برای ارشاد خلق به پایتخت بیاید و حتی در همان لحظه به میرزا شفیع صدراعظم دستور داد در تهران مدرسه ای برای وی بنا کند (این مدرسه که به نام صدر معروف گردید در جلوی مدرسه شاه تهران واقع است) ملاعلی نوری تقاضا کرد اجازه داده شود در اصفهان (که در آن زمان یکی از مراکز بزرگ علم بود) مشغول شود.
ملاعلی نوری در اصفهان به تدریس معقول پرداخت و حوزه فلسفی عظیمی تأسیس کرد. و کرسی تدریس معارف او تا جایی پیش رفت که نوشته اند هنگامی که مرحوم محمد حسین خان مروی مدرسه مروی را در تهران ساخت از فتحعلی شاه تقاضا کرد ملا علی نوری را از اصفهان برای تدریس معقول در این مدرسه دعوت کند، شاه از او دعوت کرد ملاعلی در جواب نوشت: در اصفهان دو هزار محصل مشغول تحصیلند که چهار صد نفر آنها - بلکه متجاوز - شایسته حضور درس این دعاگو در حوزه درس هستند چنانچه به تهران بیاید این حوزه از هم می پاشد. شاه مجدد از او خواست یکی از بهترین شاگردهای خود را برای تدریس از او خواست یکی از بهترین شاگردهای خود را برای تدریس در این مدرسه انتخاب کند و او ملاعبدالله زنوزی را انتخاب کرد و فرستاد. با مهاجرت ملاعبدالله زنوزی به تهران، حوزه ی فلسفی تهران تأسیس می شود و رفته رفته با حکمایی که آنها نیز تربیت یافته حوزه ی اصفهان بودند، مکتب فلسفی تهران شکل می گیرد و تهران به «شهر هزار حکیم» خوانده شده، مرکزیت می یابد.
برخی از شاگردان او عبارتند از: میرزا حسن نوری (فرزندش)، میرزا ابوالقاسم راز شیرازی، آخوند ملا آقا حکمی قزوینی، آخوند ملا عبداللّه زنوزی، آقا سید رضی لاریجانی و حاجی ملا هادی سبزواری.
اکثر قریب به اتفاق استادان متأخر از آخوند نوری مع الواسطه شاگردان وی بوده اند؛ چه، سلسله اساتید آنان به حاجی سبزواری، آقا محمدرضا قمشه ای، آقا علی مدرس و میرزای جلوه که به حکمای اربعه مشهورند، منتهی می شود. آخوند نوری تمام عمر را به تدریس فلسفه ملا صدرا مشغول بود. او دارای طبع شعر و غزل سرا و رباعی گوی بود و در اشعار خویش نوری تخلص می کرد. آخوند نوری در خط شکسته سرآمد زمان خویش بود.
علامه حسن زاده آملی در کلمه 310 کتاب هزار و یک کلمه در این خصوص می فرماید:
استاد عزیزم آیت اللّه جناب آقا شیخ عزیز اللّه طبرسی (رضوان اللّه علیه) در شب شنبه شانزدهم رمضان المبارک سنه هزار و سیصد و هفتاد و دو هجری قمری (1372 ه ق)، در آمل برایم حکایت فرمود که:
حکیم بزرگ ملّا علی نوری (قدّس سرّه) از قریه «کنگرچال» که قریه ای در سرحدّ نور و لیتکو است، بوده است. و کنگرچال یادشده محلّ ییلاقی آن جناب بوده است. و محلّ قشلاقی او قریه «تنگه بن» بوده است. و «تنگه بن» قریه ای از قرای نور است که در کنار رودخانه «آلشرود» واقع است. چون سنگهای رودخانه مزبور آهنی است یعنی آهندار است در اطراف آن رودخانه کوره های ذوب سنگ آهن بنا می کردند و استخراج آهن می نمودند و مرحوم حکیم ملّا علی نوری قبل از تحصیل از کارکنان سنگکش آنجا بود و از این کار امرار معاش می کرد؛ بعد توفیق الهی یارش شد و به تحصیل علم مشغول شد و بلغ ما بلغ.
ملا علی نوری پس از تحصیلات مقدماتی در مازندران و قزوین، به اصفهان رفت و در محضر استادانی چون آقا محمد بیدآبادی و میرزا ابوالقاسم مدرس به تکمیل تحصیل پرداخت. و گویا پس از آن دوباره به زادگاه خود بازگشت چنانچه در مقدمه کتاب جغرافیای تاریخ شهرستان نور (پرفسور پیروز مجتهدزاده) به قلم دکتر نصرالله شیفته ص 12 پارگراف اول در احوالات ملا علی نوری چنین آمده است: … در ایامی که میرزا شفیع مازندرانی صدراعظم فتحعلی شاه بود (1212 تا 1250 ه.ق) شاه قاجار سالی بعزم گردش در قراء نور وارد قریه واز شد. وی چون از شهرت فراوان مرحوم ملاعلی نوری (معروف به وازی) قبلا آگاه بود سراغ او را گرفت در نتیجه (آخوند) به حضور شاه رسید. بحثی از علم حکمت مورد سوال سلطان قرار گرفت پاسخهای آخوند به حدی محکم و جامع و مستدل و عمیق بود که سلطان قاجاری (که خود بهره ای از حکمت و عرفان داشت ) فریفته وی شد و پی برد که او از لحاظ علوم حکمت الهی و فلسفه و عرفان صاحب نظریاتی بس عمیق است سلطان از وی تقاضا کرد که برای ارشاد خلق به پایتخت بیاید و حتی در همان لحظه به میرزا شفیع صدراعظم دستور داد در تهران مدرسه ای برای وی بنا کند (این مدرسه که به نام صدر معروف گردید در جلوی مدرسه شاه تهران واقع است) ملاعلی نوری تقاضا کرد اجازه داده شود در اصفهان (که در آن زمان یکی از مراکز بزرگ علم بود) مشغول شود.
ملاعلی نوری در اصفهان به تدریس معقول پرداخت و حوزه فلسفی عظیمی تأسیس کرد. و کرسی تدریس معارف او تا جایی پیش رفت که نوشته اند هنگامی که مرحوم محمد حسین خان مروی مدرسه مروی را در تهران ساخت از فتحعلی شاه تقاضا کرد ملا علی نوری را از اصفهان برای تدریس معقول در این مدرسه دعوت کند، شاه از او دعوت کرد ملاعلی در جواب نوشت: در اصفهان دو هزار محصل مشغول تحصیلند که چهار صد نفر آنها - بلکه متجاوز - شایسته حضور درس این دعاگو در حوزه درس هستند چنانچه به تهران بیاید این حوزه از هم می پاشد. شاه مجدد از او خواست یکی از بهترین شاگردهای خود را برای تدریس از او خواست یکی از بهترین شاگردهای خود را برای تدریس در این مدرسه انتخاب کند و او ملاعبدالله زنوزی را انتخاب کرد و فرستاد. با مهاجرت ملاعبدالله زنوزی به تهران، حوزه ی فلسفی تهران تأسیس می شود و رفته رفته با حکمایی که آنها نیز تربیت یافته حوزه ی اصفهان بودند، مکتب فلسفی تهران شکل می گیرد و تهران به «شهر هزار حکیم» خوانده شده، مرکزیت می یابد.
برخی از شاگردان او عبارتند از: میرزا حسن نوری (فرزندش)، میرزا ابوالقاسم راز شیرازی، آخوند ملا آقا حکمی قزوینی، آخوند ملا عبداللّه زنوزی، آقا سید رضی لاریجانی و حاجی ملا هادی سبزواری.
اکثر قریب به اتفاق استادان متأخر از آخوند نوری مع الواسطه شاگردان وی بوده اند؛ چه، سلسله اساتید آنان به حاجی سبزواری، آقا محمدرضا قمشه ای، آقا علی مدرس و میرزای جلوه که به حکمای اربعه مشهورند، منتهی می شود. آخوند نوری تمام عمر را به تدریس فلسفه ملا صدرا مشغول بود. او دارای طبع شعر و غزل سرا و رباعی گوی بود و در اشعار خویش نوری تخلص می کرد. آخوند نوری در خط شکسته سرآمد زمان خویش بود.
wikiahlb: ملا_علی_نوری_اصفهانی
[ویکی فقه] ملا علی نوری اصفهانی (ابهام زدایی). ملا علی نوری اصفهانی ، ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ملا علی نوری مازندرانی اصفهانی، از بزرگترین فلاسفه و حکمای اسلامی در قرون دوازده و سیزده هجری• ملا علی نوری قمشه ای اصفهانی، از علمای قرن چهاردهم هجری، در اصفهان
...
...
wikifeqh: علی_نوری