مقیمای زرکش
لغت نامه دهخدا
ماه ار به منزلش نه به دستور می رود
حسنی ندارد از همگی نور می رود
سحری است از کمان که بغل بازمی کند
ناز تو چون به خانه اش از دور می رود.
و رجوع به تذکره نصرآبادی ص 379 و فرهنگ سخنوران شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید