مقیم هندوستانی
لغت نامه دهخدا
اشک چشمم رفته رفته در گلو زنجیر شد
طفل دامنگیر من آخر گریبانگیر شد.
و رجوع به فرهنگ سخنوران و صبح گلشن ص 443 شود.
مقیم هندوستانی. [ م ُ م ِ هَِ ] ( اِخ ) شیخ محمد از شاعران قرن سیزدهم هجری و مصاحب منشی احمدعلی رسای لکهنویی بود و مشترکاً باوی منظومه ای به نام «نیشتر غم » سروده است. و رجوع به فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی و تذکره صبح گلشن ص 442 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید