مقیده

لغت نامه دهخدا

( مقیدة ) مقیدة. [ م ُ ق َی ْ ی َ دَ ] ( ع اِ ) بنومقیدة ، کژدمها. ( از اقرب الموارد ). || مقیدةالحمار؛ زمین سنگلاخ سوخته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).
مقیده. [ م َق ْ قی دَ ] ( اِخ ) ( به معنی موضع شبانان ) شهری از شهرهای کنعان بود که یوشع پادشاهان پنجگانه را در آنجا به قتل رسانید. بعضی را گمان چنان است که مقیده همان المغار است که در بیست و پنج میلی شمال غربی اورشلیم و در میان غزه ولد واقع است. ( از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.

فرهنگ فارسی

شهری از شهرهای کنعان بود که یوشع پادشاهان پنجگانه را در آنجا به قتل رسانید . بعضی را گمان چنان است که مقیده همان المغار است که در بیست و پنج میلی شمال غربی اورشلیم و در میان غزه ولد واقع است .

پیشنهاد کاربران

بپرس