مقنی

/moqanni/

مترادف مقنی: چاه کن، کاریزکار، قناعت ساز، کاریزگر

برابر پارسی: چاه کن، کاریزکن، کنادگر، لایروب

لغت نامه دهخدا

مقنی. [ م ُ ق َن ْنی ] ( ع ص ، اِ ) کاریزگر. ( دهار ). کاریزکننده. ( غیاث ). این کلمه اشتغال به ساختن قنات را می رساند. ( ازانساب سمعانی ). دانای مواضع آب در زمین و کننده کاریز. ( ناظم الاطباء ). کاریزکنه. کاریزکن. کان کن. کن کن. چاه کن. چاه جو. اَبّار. کُموش. کومش. کمانه. چاه گر. آنکه قنات یا چاه کند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مقنی الارض ؛ هدهد. یعنی دانای مواضع آب از زمین. ( منتهی الارب ). هدهد. ( ناظم الاطباء ).

مقنی. [ م ُ ] ( ع ص ) صاحب نیزه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

چاهکن، کسی که کاریزحفرمی کند، کسی که قنات را لایروبی میکند
( اسم ) کسی که قنات و چاه حفر کند ی ا لای روبی نماید
صاحب نیزه .

فرهنگ معین

(مُ قَ نّ ) [ ع . ] (اِفا. ) چاه کن .

فرهنگ عمید

۱. کسی که کاریز حفر می کند، چاه کن.
۲. کسی که قنات را لای روبی می کند.

جدول کلمات

چاه کن

مترادف ها

pitman (اسم)
گورکن، قبرکن، مقنی، کارگر درون معدن

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مقنیمقنیمقنیمقنی
کهکین ، ، وکا
در گویش کرمانی و رفسنجان به چاه کن، کهکین می گویند
کاریزکن، کمانی
أَغْنی به معنی رفع نیازمندى هاى فعلی است، و أَقْنی به معنی اعطاى مواهب ذخیره است، که در امور مادى همچون باغ و املاک و مانند آن است، و در امور معنوى همچون رضا و خشنودى خدا است که بزرگ ترین سرمایه جاودانی محسوب مىیشود.
...
[مشاهده متن کامل]

آیه 48 سوره نجم :خداوند می فرماید: ( و او کسی است که بندگان را بی نیاز می کند، و سرمایه هاى باقی در اختیارشان می نهد ) ؛ �وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنی وَ أَقْنی�.
خداوند، نه تنها در جنبه هاى مادى، نیازمندى هاى انسان را با لطف عمومی اش بر طرف ساخته، سرمایه هاى مستمرى در اختیار او گذارده، که در زندگی معنوى نیز احتیاجات انسان ها را در امر تعلیم و تربیت و تکامل از طریق اعزام رسولان، و انزال کتب آسمانی، و عطاى مواهب معنوى مرتفع ساخته است.

کتکن
دوستان به املا و همچنین معنی هم آوای این کلمه توجه کنید:
مُقَنّی: چاه کَن، قنات کَن
مُغَنّی: آواز خوان، سرود خوان
مقنی ؛باضمه ق وفتحه ق، حفار قنوات وهمچنین لایروب قنوات ، معادل کهکین در گویش شهر بابکی
چاه کن . . چاهزن. .
چلو زن
[ گویش مازنی ] /chalo zan/ چاه کن
مغنی چاه کهنه ولاروبی ونصب اگو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس