مقنعی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُقْنِعِی: سر بلند کرده ها ( در اصل مقنعین بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است )
ریشه کلمه:
قنع (۲ بار)
«مُقْنِعِی» از مادّه «اِقناع» به معنای سر به آسمان کشیدن است.
در مفردات و اقرب الموارد آمده: قَنَعَ یَقْنَعُ قُنُوعاً از باب مَنَعَ یَمْنَعُ به معنی سؤال و از باب عَلِمَ یَعْلَمُ که مصدر آن قَناعَة قَنَعان است. به معنی رضا و خشنودی است. . از قربانی بخورید و قانع و سائل را اطعام کنید ظاهراً قانع کسی است به آنچه میدهی راضی باشد خواه سؤال کند یا نه و معتر آن است که با قصد سؤال پیش تو آمده در مجمع از حضرت باقر و صادق علیهما السلام منقول است:«اَلْقانِعُ اَلّذی یَقْنَعُ بِما اَعْطَیْتَهُ وَ لایَسْخَطُ وَ لایَکْلَحُ وَ لایَلْوی شَدْقَهُ غَضَباً وَالْمُعْتَّرُ الْمادُّ یَدَهُ لِتَطْعَمَهُ». . اقناع رأس بلند کردن آن است، مقنع کسی است که سرش را بلند کرده یعنی در اجابت ندا کننده سریع اند و سر بالا نگاهدارندگانند، نگاهشان به خودشان بر نمیگردد (فقط به طرف عذاب نگاه میکنند).
ریشه کلمه:
قنع (۲ بار)
«مُقْنِعِی» از مادّه «اِقناع» به معنای سر به آسمان کشیدن است.
در مفردات و اقرب الموارد آمده: قَنَعَ یَقْنَعُ قُنُوعاً از باب مَنَعَ یَمْنَعُ به معنی سؤال و از باب عَلِمَ یَعْلَمُ که مصدر آن قَناعَة قَنَعان است. به معنی رضا و خشنودی است. . از قربانی بخورید و قانع و سائل را اطعام کنید ظاهراً قانع کسی است به آنچه میدهی راضی باشد خواه سؤال کند یا نه و معتر آن است که با قصد سؤال پیش تو آمده در مجمع از حضرت باقر و صادق علیهما السلام منقول است:«اَلْقانِعُ اَلّذی یَقْنَعُ بِما اَعْطَیْتَهُ وَ لایَسْخَطُ وَ لایَکْلَحُ وَ لایَلْوی شَدْقَهُ غَضَباً وَالْمُعْتَّرُ الْمادُّ یَدَهُ لِتَطْعَمَهُ». . اقناع رأس بلند کردن آن است، مقنع کسی است که سرش را بلند کرده یعنی در اجابت ندا کننده سریع اند و سر بالا نگاهدارندگانند، نگاهشان به خودشان بر نمیگردد (فقط به طرف عذاب نگاه میکنند).
wikialkb: مُقْنِعِی
پیشنهاد کاربران
إبراهیم
مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُءُوسِهِمْ لَا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ
[ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﺷﺘﺎﺑﺎﻧﻨﺪ ، ﺳﺮﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ [ ﻭ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺸﺎﻥ ﺫﻟﻴﻠﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺤﺸﺮ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ] ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻠﻚ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺭﺩ ، ﻭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ [ ﺍﺯ ﺑﻴﻢ ﻋﺬﺍﺏ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺟﻮﻳﻲ ]ﺗﻬﻲ ﺍﺳﺖ . ( ٤٣ )
... [مشاهده متن کامل]
مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُءُوسِهِمْ لَا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ
[ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﺷﺘﺎﺑﺎﻧﻨﺪ ، ﺳﺮﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ [ ﻭ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺸﺎﻥ ﺫﻟﻴﻠﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺤﺸﺮ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ] ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻠﻚ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺭﺩ ، ﻭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ [ ﺍﺯ ﺑﻴﻢ ﻋﺬﺍﺏ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺟﻮﻳﻲ ]ﺗﻬﻲ ﺍﺳﺖ . ( ٤٣ )
... [مشاهده متن کامل]