مقلوبه

لغت نامه دهخدا

( مقلوبة ) مقلوبة.[ م َ ب َ ] ( ع ص ) مؤنث مقلوب. رجوع به مقلوب شود.
- ارض مقلوبة ؛ دیار قوم لوط. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| ماده شتر گرفتار بیماری قلاب . ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به مقلوب شود. || ( اِ ) گوش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). گوش خواه از انسان باشد و یا از حیوان دیگر.( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

مقلوبه یا مکلوبه یک خوراک مخصوص بلاد شامات از جمله، فلسطین، اردن و سوریه است. این خوراک بر پایهٔ برنج و بادمجان است.
مواد سازنده مقلوبه در کشتزارهای فلسطین یافت می شود. مقلوبه از برنج، بادمجان، گل کلم، هویج، گوجه سرخ کرده، گوشت قرمز یا مرغ و ادویه هفتگانه ( عربی: سبع بهارات ) درست می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

این خوراک در فلسطین و کشورهای شام مانند سوریه و اردن دوستداران زیادی دارد.
شیوه پخت مقلوبه شبیه به غذاهای ایرانی است.
تمامی مواد مانند بادمجان و . . . جداگانه با ادویه سرخ میشود و در پایان با برنج آبکش شده مخلوط شده و در یک قابلمه دربسته دم می کشد.
مقلوبه دارای چربی بالاست و برای کسانی که رژیم لاغری دارند، پیشنهاد نمی شود.

مقلوبه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/مقلوبه

بپرس