بزرگواری و آزادگی و نیکی را
زهر که یاد کنی مقطع است و ز او مبدا.
عنصری ( دیوان چ قریب ص 38 ).
خوی کرام گیر که حری راخوی کریم مقطع و مبدا شد.
ناصرخسرو.
بجزتو هیچکسی خسروی نداند کردکه خسروی را از توست مقطع و مبدا.
مسعودسعد.
نمایش هنر تست جهل را مقطعگشایش سخن تست عقل را مبدا.
امیرمعزی.
چاکری تست آز را شده مقطعبندگی تست ناز را شده مبدا.
امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 41 ).
قدم در راه مردی نه که راه و گاه و جاهش رانباشد تا ابد مقطع نبوده ست از ازل مبدا.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 29 ).
محنت من از فلک همچون فلک نیست پیدا مقطع و مبدای او.
جمال الدین اصفهانی.
ملک ابد را رایگان مخلص بر او کرد آسمان ملکی ز مقطع کم زیان کز عدل مبدا داشته.
خاقانی.
به مضلع خرد و مقطع نفس که در اوخلاص جان خواص است از این حراس خراب.
خاقانی.
قدیمی کاولش مطلع نداردحکیمی کاخرش مقطع ندارد.
نظامی.
در مقطع هر بابی ، مخلصی دیگر به دعا و ثنای زاهرش... پدیدآوردم. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 8 ). چون سخن بدین مقطع رسانید ملک مثال داد تا آزاد چهره زمام تصرف و تدبیر دیوان و درگاه با دست کفایت خویش گرفت. ( مرزبان نامه ، ایضاً، ص 294 ).- حسن مقطع ؛ حسن انتها. خوبی پایان در شعر و کلام.
- مقطع کلام ؛ آخر کلام. ( ناظم الاطباء ).
|| آخر بیت غزل و قصیده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شعرا آخرین بیت قصیده را گویند زیرا بیت آخر انشاد قصیده را قطع می کند و آن را ختام نیز گویند. ( از اقرب الموارد ). شعرا مقطع را اطلاق کنند بر بیتی که پایان اشعار واقع و بدان ختم گردد و آن را مختم نیز گویند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) : بیشتر بخوانید ...