مقط

لغت نامه دهخدا

مقط. [ م ِ ق َطط ] ( ع اِ ) ج ، مقاط. ( مهذب الاسماء ). قطزن و آن را قطگیر نیز گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ). قطزن. ج ، مَقاطّ. ( ناظم الاطباء ). استخوان کوچکی که نویسنده قلم را بر روی آن قط زند. مِقَطة. ( از اقرب الموارد ). قطزن. شق زن. قلمزن. قلمزنه. خامه زن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
آنجا که کلک مدح تو خواهد مسیر عقل
از شاخ سدره دست عطارد کند مقط.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید ص 412 ).

مقط. [ م َ ] ( ع مص ) شکستن گردن کسی را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بر زمین زدن همسر خود را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). حریف خود رابر زمین زدن. ( از اقرب الموارد ). || به چوبدستی زدن. || خشمناک گردانیدن و پرخشم کردن. || گوی بر زمین زدن و سپس آن را گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سفاد کردن مرغ ماده را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): مقط الطائر انثاه ؛ سفاد کرد آن مرغ با ماده خود. ( ناظم الاطباء ). || به رسن خرد زدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ): مقط زیداً، زید را با رسن کوچک زد. ( از اقرب الموارد ). || به رسن بستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ): مقط الشی بالمقاط؛ بست آن چیز را به ریسمان سخت تافته. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سخت تافتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مقط زیداً بالایمان ؛ سوگند داد زید را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سختی و سخت تافتگی رسن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

مقط. [م ُ ] ( ع اِ ) رسن که مرغ را بدان شکار کنند. ج ، امقاط. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مقط. [ م ُ ق ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مِقاط. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مقاط شود. || ج ِ ماقط. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . و رجوع به ماقط شود.

مقط. [ م َ ق ِ ] ( ع ص ) بچه به ماه ششم یا هفتم زائیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مقط. [ م ِ ق َطط / م َ ق َطط ] ( ع اِ ) منتهای سر استخوان پهلوی اسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جمع مقاط یا جمع ماقط

پیشنهاد کاربران

بپرس