مقصی

لغت نامه دهخدا

مقصی. [ م ُ صا ] ( ع ص ) دوره کرده. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به ذیل ماده بعد شود.

مقصی. [ م ُ ق َص ْ صا ] ( ع ص ) شتری که قسمت کمی از کناره گوشش بریده باشد . ( از قطر المحیط ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از شرح قاموس فارسی ص 1150 ).

مقصی. [ م َ صی ی ] ( ع ص ) شتر یا گوسپند بریده گوش. ( ناظم الاطباء ). جمل مقصو و مقصی ؛ شتری که کنار گوش او اندکی بریده شده باشد. ( از اقرب الموارد ). مقصی [ م ُ ق َص صا ]. ( قطر المحیط ). و رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

شتریا گوسپند بریده گوش . جمل مقصو و مقصی شتری که کنار گوش او اندکی بریده شده باشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس