مقروض
/maqruz/
مترادف مقروض: بده کار، قرض دار، وام دار، وامی
متضاد مقروض: بستان کار، طلب کار
برابر پارسی: بدهکار، وامدار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) کسی که بدیگری وام دارد وامدار بدهکار جمع : مقروضین توضیح مقروض که بمعنی مدیون و بدهکار استعمال کننده در زبان عربی بمعنی بریده شده است و قرض بمعنی دین فعل مجرد ندارد تا [ مقروض ] یعنی بدهکارصحیح باشد. در لغت عرب قرض دادن را [ اقراض ] و قرض گرفتن را [ اقتراض ] گویند. ( دکتر خیام پور . نداب ۹۹:۳ - ۲ )
نشخوار شتر که از گلو بر آرد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. وام دار، بدهکار.
مترادف ها
بدهکار، مقروض
پیشنهاد کاربران
وایم
وامدار . . . . . . بدهکار . . . . . .
بدهکار، قرض دار، وام دار، وامی
بدهکار
ریکاوری افراد مقروض