مقرن

لغت نامه دهخدا

مقرن. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) توانایی و قوت دهنده و یاریگر و منه قوله تعالی : و ما کنا له مقرنین ؛ ای مطیقین. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || آن که او را یاریگر نباشد در ستور راندن و کشاورزی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). صاحب گوسفند و شتری که بر اداره ملک خود توانا نباشد و کمکی برای اداره ملک یا سیراب کردن شتران و یا راندن ستور نداشته باشد. ( از اقرب الموارد ).

مقرن. [ م َ رَ / م ِ رَ ] ( ع اِ ) چوبی است که بر گردن دو گاو قلبه ران می بندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

مقرن. [ م ُ ق َرْ رَ ] ( ع ص ) نیک بسته شده به رسن ، منه قوله تعالی : و آخَرین َ مقرنین فی الاصفاد . ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مقرن. [ م ِ رَ ] ( ع اِ ) هرآنچه متحد کند یک چیزی را با چیز دیگر. ( ناظم الاطباء ).

مقرن. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) رمح مقرن ؛ نیزه ای که سر آن را بلند کنند تا به کسی نرسد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) چوبی که در گردن دو گاو قلبه ران می بندند .
رمح مقرن نیزه که سر آن را بلند کنند تا به کسی نرسد .

دانشنامه عمومی

مقرن (استان وادی). مقرن ( به عربی: المقرن ) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه المقرن واقع شده است. [ ۲] مقرن ۲۴٬۵۷۷ نفر جمعیت دارد و ۴۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس مقرن (استان وادی)عکس مقرن (استان وادی)عکس مقرن (استان وادی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس