مقرحه
لغت نامه دهخدا
مقرحة. [ م ُ ق َرْ رَ ح َ ] ( ع اِ ) نخستین با رطب شدن خرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اول باری که خرما رطب می گردد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) شتر که دهن او آبله ریزه برآورده باشد و بدان جهت لفچها را فروهشته دارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
نخستین با رطب شدن خرما . اول باری که خرما رطب می گردد .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید