فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیش انداختن . [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) تقدم دادن . مقدم داشتن . جلو انداختن . سبقت دادن . پیش افکندن . زودتر از موعد مقرر داشتن . پیش از هنگام موعود مقرر داشتن چنانکه بیمار نوبت تب را و زن روزهای ناپاکی را.
مقدم داشتن : پیش داشتن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص210 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص210 ) .