مقتنص
لغت نامه دهخدا
مقتنص. [ م ُ ت َن َ ] ( ع ص ) شکارشده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) : مرغان شکاری جز بر مقتنص خویش ننشینند... ( نفثةالمصدور چ یزدگردی ص 61 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
شکار کننده.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید