مقتصد
/moqtased/
مترادف مقتصد: صرفه جو ، میانه رو
متضاد مقتصد: مسرف
برابر پارسی: میانه رو
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - مرد میانه رو که نه اسراف در خرج کند و نه بر عیال خود تنگ گیرد . ۲ - صرفه جو جمع : مقتصدین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] میانه رو.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُّقْتَصِدٌ: میانه رو- معتدل (اقتصاد به معنای گرفتن قصد ، و قصد به معنای میانه است ، پس اقتصاد به معنای میانه روی در امور و پرهیز از افراط و تفریط در امور است ، و امت مقتصده امتی است که در امر دین و تسلیم نسبت به دستورات الهی میانه رو و معتدل باشد )
ریشه کلمه:
قصد (۶ بار)
«مُقْتَصِد» از مادّه «إِقتصاد ـ قَصْد» به معنای میانه رو می باشد.
ریشه کلمه:
قصد (۶ بار)
«مُقْتَصِد» از مادّه «إِقتصاد ـ قَصْد» به معنای میانه رو می باشد.
wikialkb: مُقْتَصِد
مترادف ها
با صرفه، اندک، صرفه جو، مقتصد، میانه رو
صرفه جو، مقتصد
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید