مقترح

لغت نامه دهخدا

مقترح. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) به تحکم از کسی چیزی را خواهنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آنکه بطور ابرام و بدون لیاقت و لزوم پرسش می کند و درخواست می نماید. ( ناظم الاطباء ). || بی اندیشه گوینده شعر. ( آنندراج ). آنکه بی اندیشه شعر می گوید و می خواند. ( ناظم الاطباء ). به ارتجال خطبه گوینده. ( از اقرب الموارد ). || آنکه از نو پیدا میکند چیزی را بی آنکه از کسی شنیده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اقتراح کننده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آنکه مطلبی را عنوان کند و از صاحب نظران و دانشمندان درباره آن نظر خواهد. || سوارشونده شتری که هنوز بر وی سوار نشده باشند. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اقتراح شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنکه بدون لیاقت و لزوم و با برام پرسش کند . ۲ - آنکه بی اندیشه شعر گوید و خواند. ۳ - آنکه از خود چیزی نو آورد . ۴ - کسی که مطلبی را پیشنهاد کند تا مورد بحث دانشمندان قرار گیرد جمع : مقترحین .

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آن که بدون لیاقت و لزوم و به ابرام پرسش کند. ۲ - آن که بی اندیشه شعر گوید و خواند. ۳ - آن که از خود چیزی نو آورد. ۴ - آن که مطلبی را پیشنهاد کند تا مورد بحث دانشمندان قرار گیرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس